به گزارش مشرق، جهانی شدن ارتباطات و سرعت گسترش اخبار در جهان، محیط زندگی ما را تبدیل به آزمایشگاهی بزرگ برای تعلیم روابط بینالملل و همچنین درسهای مرتبط با علوم سیاسی کرده است. شاید در قرن گذشته تنها ۲ جنگ اول و دوم جهانی بود که میتوانست با خسارتهای جانی بسیار درسی برای روابط بینالملل و همچنین حکمرانی جهانی داشته باشد اما در قرن حاضر، مساله داخلی هر کشور و ارتباط آن با مسائل بینالمللی به محلی برای تجربهاندوزی کشورها و مقایسه فرآیندهای تاریخی با آنچه در گذشته اتفاق افتاده، شده است. این روزها مردم نمیتوانند اخبار را تنها با نمای اطلاع داشتن از تحولات جهانی دنبال کنند.
بیشتر بخوانید:
چرخ اقتصاد با FATF نمیچرخد؛ قفل میشود
خوش خدمتی جدید عربستان به آمریکا
روسیه آماده واردات نفت از ایران
کنار رفتن نقاب از چهره نفتی سعودیها
مثلاً مردم در شرق آسیا میخواهند بدانند نتیجه بریگزیت چه تأثیری بر وضعیت سیاسی جهان میگذارد یا بیرون آمدن ترامپ از توافق هستهای با ایران، چه تأثیری میتواند بر تحولات جهانی داشته باشد و چرا هنوز در قرن بیست ویکم شاهد پروندههای عجیبی مثل قتل روزنامهنگار عربستانی هستیم و همچنان کودتا ابزار اصلی برای تغییر رژیم در کشورهای آمریکای لاتین است. دلیل تمرکز افکار عمومی بر این مسائل را میتوان در مثال معروف پروانه و توفان جستوجو کرد. همان مثال معروفی که همه چیز در عالم را به هم مرتبط میداند و معتقد است بال زدن یک پروانه در غرب دنیا میتواند باعث ایجاد توفانی سهمگین در شرق شود.
عالم نماد پروانه
این موضوع بعد از ماجرای اعتراضات فرانسه، رویارویی جداییطلبان و مخالفانشان در کاتالونیا و اسکاتلند، نسلکشی مسلمانان در میانمار و گرسنگی و قحطی دادن به کودکان یمنی یا حتی تعطیل شدن دولت آمریکا، این بار خود را در ماجرای کودتای سیاسی در ونزوئلا نشان داده است.
واقعیت این است که دنیا بشدت نسبت به سالهای پیش کوچکتر شده و همزادپنداریها در عرصه سیاست بینالملل و تحلیلهای سیاسی بیشتر در زندگی روزمره مردم دیده میشود اما این تحلیلها نیز مانند ماهیت اخبار تا به دست مخاطبان برسد، بارها و بارها اسیر دست «فیکنیوز» ها شده یا با امیال و اهداف سیاسی پنهان و آشکار مخلوط میشود. در نهایت با وجود اینکه همه مردم دنیا به هم نزدیک شدهاند، باز هم اختلافاتی اساسی در دیدگاهشان نسبت به مسائل پیدا میکنند و اینجاست که همان تاریخ کلاسیک قدیمی به کمکشان میآید تا بلکه بتوانند به صورت شفافتری به مسائل نگاه کنند.
کودتای آمریکایی در ونزوئلا از همین قبیل خبرهاست که بالهای این پروانه نهتنها در سراسر آمریکای لاتین و آمریکای شمالی موجب ایجاد توفان شده است، بلکه در خاوریانه و روسیه و ایران نیز اثرات خود را بر جا گذاشته است. اما چگونه تاریخ میتواند دیدگاه ما را نسبت به مسائل امروز تغییر دهد؟ مثال ونزوئلا در این مساله بسیار روشن است.
سال ۲۰۰۲ هوگو چاوز برای مدت ۴۷ ساعت به دلیل کودتایی که پشت آن عوامل آمریکایی قرار داشتند، در زندان گرفتار شد اما مردم به این سادگیها از دموکراسیشان نمیگذرند. آنها با کودتاچیان وارد مبارزه شدند و بعد از ۲ روز درگیری رئیسجمهورشان را از زندان نجات دادند و دوباره کنترل اوضاع را در دست گرفتند. آمریکا که از تمام توان خود برای رویارویی با چپگرایان لاتینتبار در کوبا، بولیوی و ونزوئلا استفاده کرده بود و آنها را با تهدید و تحریمهای مختلف درگیر کرده بود، نتوانست در کوبا کاری از پیش ببرد.
کودتای ناکام در خلیج خوکها نیز جز آبروریزی برای یانکیها چیزی در بر نداشت. کودتا در ونزوئلا با هوشیاری مردم ناکام ماند و از آن پس سیل تحریم ها به سمت ونزوئلا به راه افتاد. ۱۷ سال بعد، رودررویی جرج بوش و هوگو چاوز به رودررویی ترامپ با مادورو رسیده.
اگرچه جرج بوش سیاستمدارتر از ترامپ بود و دست داشتن آمریکا در این کودتای ناکام را رد میکرد. ترامپ که این روزها به دلیل ماجرای تعطیلی دولت و رویارویی با دموکراتها و همچنین ناکام ماندن در تأمین منابع مالی برای ساخت دیوار «زیبایش» (آنگونه که خودش میگوید) بشدت در داخل وامانده است، بیپرده از رهبر مخالفان حمایت میکند و در اقدامی کاملاً خلاف قوانین بینالمللی رهبر مخالفان را به عنوان رئیسجمهور جدید ونزوئلا- آن هم ۱۰ ماه بعد از اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری- به رسمیت میشناسد تا این بار از طریق کودتای سیاسی بتواند آمریکا را به خواسته دیرینش در منطقه برساند.
اگر سال ۲۰۰۲ همه چیز سربسته برگزار شد و جرج بوش براحتی همه تلاشها برای انجام کودتا در ونزوئلا را انکار کرد، این بار رسانههای جهانی مثل آسوشیتدپرس، والاستریت ژورنال و رویترز خبر از کودتایی میدهند که به صورت مستقیم توسط معاون اول رئیسجمهور آمریکا، مایک پنس در حال هدایت و پشتیبانی است. این بار حتی اگر رهبر مخالفان و رئیس مجلس ونزوئلا که این روزها رئیسجمهور خودخوانده این کشور هم به حساب میآید، بخواهد مخفیکاری کرده و به صورت غیرقانونی از مرز ونزوئلا خارج شده و با سفر به آمریکا، کلمبیا و برزیل، هماهنگیهای لازم را با مسؤولان کودتا در این کشورها انجام دهد، رسانه یا شخصی هست که این خبر را برای تمام دنیا رسانهای کند و آنها را در جریان ریز جزئیات کودتایی قرار دهد که شب قبل از برگزاری تظاهراتهای خیابانی از طریق تماس تلفنی گوایدو با مایک پنس هماهنگ و قطعی شده بود.
تأثیر بال زدن پروانه کودتا بر الگوریتم فکری روشنفکران وطنی!
حالا دنیا با پروندهای از تلاشهای آمریکا برای براندازی و تغییر رژیم و کودتا روبهرو است که مانند پروانهای روی سر کاخ سفید سایه انداخته است اما بالهای این پروانه در ایران باعث ایجاد یک ناهنجاری در عمق درک تحولات توسط عدهای میشود که خود را تا به حال به صورت عمده مخالف ترامپ و برنامههای دیوانهوارش نشان میدادند و حالا از کودتایی حمایت میکنند که ماهیت آن برای تمام دنیا روشن شده است.
لیبرالهای وطنی که اوج حمایتهایشان از رویکرد غربی در ماجرای فتنه ۸۸ و برجام و تلاش برای مذاکرات موشکی و منطقهای با ترامپ به وضوح مشاهده شد، حالا به جای ادامه دادن مسیر دفاع از ارزشهای لیبرالی و نولیبرالی، نشان دادهاند آنچنان هم که فکر میکنند روشنفکر نیستند. شاید زمانی دنبالهرو افرادی مثل اوباما و روشنفکران آمریکایی بودند اما تاریخ درست در روز ۶ بهمن سال ۹۷ نشان داد آنها کاری به این ندارند که اوبامای خوشبیان و روشنفکر در کاخ سفید است یا ترامپ قلدر و دیوانه. آنها فقط دنبالهرو کاخ سفید هستند و در این راه حتی از رسانههای آمریکایی هم رد شدهاند و در حالی که آنها با لفظ کودتا از این ماجرا یاد میکنند، رسانههای ما از واژه انقلاب مردمی برای این حادثه استفاده میکنند!
نکته جالب این ماجرا تنها در این نیست که خروج ترامپ از برجام، در واقع لگد محکمی بود که رئیسجمهور آمریکا به غربگرایان ایرانی زد و آنها را به هیچ انگاشته و زمینه انتقادات مردمی به عملکردشان را فراهم کرد، حتی در نظر نگرفتن منافع ملی در حمایت از کودتای ونزوئلا هم نبود، بلکه نکته اصلی در این ماجرا، نادیده گرفتن منافع حزبی و گروهیشان در داخل ایران است!
شاید با در نظر گرفتن اهداف اصلی ترامپ از حمایت و هدایت کودتا در ونزوئلا بهتر بتوانیم دلیل این گاف تاریخی رسانهای توسط نزدیکان رئیسجمهور حسن روحانی را درک کنیم. یکی از محورهای مهم اهداف آمریکاییها و شخص ترامپ در تلاش برای به پیروزی رساندن کودتا در ونزوئلا مستقیماً به ایران بازمیگردد. ترامپ که از همان ابتدای روی کار آمدن در سال ۲۰۱۶ به وسیله دو بازوی سیاستی خود یعنی «تحریم» و «ایجاد اغتشاشات داخلی» به دنبال براندازی در ایران یا دستکم کشاندن مسؤولان دولت حسن روحانی پای میز مذاکره درباره موضوعات منطقهای و موشکی بود، به قول خودش سختگیرانهترین و هدفمندترین تحریمهای اقتصادی را علیه ایران به اجرا گذاشت و بدون در نظر گرفتن اهداف و فعالیتها و جریانسازیهای رسانهای غربگرایان در ایران که به او پالس مثبت برای انجام مذاکره میدادند، در انتخاب بین اصلاحطلبان و اپوزیسیون خارجی، در نهایت گروهکی به نام منافقین را انتخاب کرد! او در ماجرای اغتشاشات داخلی بشدت روی این گروه حساب کرده بود و نتوانست در نهایت راه به جایی ببرد اما در اهرم اقتصادی براحتی تمام ابزارهای تحریمی خود را به کار بست و در نهایت تحریم نفتی ایران را با هدف رساندن صادرات نفت کشورمان به صفر در پیش گرفت. با خروج آمریکا از برجام، ترامپ تحریمهای گذشته را به همراه یک بسته تحریمی جدید علیه ایران اعمال کرد. ترامپ در یک سال گذشته بشدت به دنبال رساندن میزان فروش نفت ایران به صفر بوده است. این را برایان هوک، مسؤول کارگروه ایران در دولت آمریکا علناً گفته بود.
هوک روز دوشنبه ۱۵ اکتبر (۲۳ مهر)، در نشستی در لوکزامبورگ ضمن اشاره به اینکه کشورش تلاش میکند فروش نفت ایران را به صفر برساند، به این موضوع هم اشاره کرد که آمریکا این اقدام را با حفظ ثبات بازار انجام خواهد داد. آمریکاییها میدانستند نمیتوانند براحتی با حذف یک و نیم میلیون بشکه نفت خام از بازار جهانی، قیمتها را همچنان پایین نگه دارند. عربستان نیز با تمام توان سعی در جبران این میزان کرد اما در نهایت نتوانست این چاله را با افزایش فروش نفت خود جبران کند. «گری رأس» کارشناس مؤسسه اسانپیگلوبال در اینباره معتقد است: «تولید ۱۱ میلیون بشکه در روز به معنای فشار بیش از حد به ساختار نفتی عربستان است.» این یعنی سعودیها بهرغم میل باطنیشان نمیتوانستند جایگزین ایران در بازار نفت شوند.
شبکه خبری بلومبرگ هم همان زمان در گزارشی اعلام کرد: «هنگامی که تحریمها ضد ایران در ماه نوامبر اجرایی شود، تولیدکنندگان نفت ظرفیت لازم را برای جبران افت تولید ایران در اختیار ندارند. اگر ترامپ در توقف کامل صادرات نفت ایران موفق شود، تولیدکنندگان نفت باید عرضه روزانه ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار بشکه نفت ایران را جایگزین کنند. این حفرهای بزرگ است که پر کردن آن دشوار است».
اما مشکل دوم ترامپ برای به صفر رساندن فروش نفت ایران، تأثیرات مستقیم این اقدام بر افزایش قیمت نفت بود. قطع ناگهانی یا کاهش ناگهانی خرید نفت از ایران بدون اینکه جایگزینی برای آن پیدا شود، باعث افزایش قیمت نفت میشد و این افزایش قیمت نفت به غیر از آنکه درآمدهای دولت ایران از محل فروش نفت را افزایش میداد و کاهش فروش را جبران میکرد؛ به صورت مستقیم در اقتصاد آمریکا نیز اثر میگذاشت. ترامپ نوامبر ۲۰۱۸ در آستانه انتخابات مهم کنگره یک جهش قیمت بنزین را در کشورش تجربه کرد و آثار آن را در نتیجه انتخابات کنگره نیز دید. این تنها یکی از پیامدهای کاهش ناگهانی خرید نفت از ایران در اقتصاد آمریکا بود. این موضوع برای رئیسجمهوری که سفره جامعه سبد رأیش بشدت از پیامدهای افزایش قیمت جهانی نفت آسیب خواهد دید، بسیار مهم است.
به همین دلیل ترامپ نقشه دوم خود را به کار بست که آن پلکانی کردن اجرای تحریمها و مستثنا کردن محدود برخی کشورها از تحریمهای نفتی بود. در این برنامه که آبانماه سال جاری برگزار شد، ۸ کشور چین، هند، ایتالیا، یونان، ژاپن، کرهجنوبی، تایوان و ترکیه به طور موقت از اجرای تحریمهای نفتی علیه ایران معاف شدند. ترامپ به این کشورها یک معافیت ۶ ماهه برای خرید نفت از ایران داد اما در یک برنامه زمانبندی شده، آنها باید خرید نفت از ایران را در این مدت کاهش میدادند. به عنوان نمونه آمریکا برخی از این کشورها را متقاعد کرد طی این مدت خرید نفت از ایران را به یکسوم برسانند. طی این مدت حتی برخی گزارشها از قطع خرید نفت ایران توسط کره خبر داد. بر این اساس مقامات کره در ماه نوامبر برای سومین ماه متوالی حتی یک بشکه نفت از ایران نخریدند.
کاهش پلهای و قطرهچکانی خرید نفت از ایران گویا تداوم نیز خواهد داشت. بر اساس گزارش منابع آمریکایی، ترامپ با پایان یافتن فرجه ۶ ماهه، اگرچه تعداد کشورهای مستثنا شده از تحریم نفتی ایران را کاهش خواهد داد اما باز هم چند کشور از این ۸ کشور را از تحریم نفتی ایران معاف میکند. خبرگزاری رویترز در همین رابطه گزارش داد در دوره جدید چین، هند، ژاپن، کره و ترکیه پس از اتمام مهلت معافیتهای فعلی در ماه مه، دوباره معافیت میگیرند. این کار دولت آمریکا برای آن است تا فرآیند به صفر رساندن فروش نفت ایران را با کمترین هزینه محقق کند اما مشکل بزرگ دولت آمریکا، زمانبر بودن این فرآیند است.
بال پروانه کودتا و توهم فکری اصلاحطلبان
در اینجا اما ونزوئلا و درگیریهای آن وارد میدان شد و بارقه امید تازهای برای کاخ سفید شد. اگر کار ونزوئلا و مادورو تمام میشد، تحریمهای نفتی این کشور از بین میرفت و وارد شدن دوباره نفت ونزوئلا به بازار جهانی میتوانست تمام آرزوهای ترامپ را یک شبه به واقعیت تبدیل کند. ونزوئلا یکی از اعضای اوپک است. این کشور با وجود تحریمها، روزانه ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه نفت میفروشد. بر اساس آماری که ژانویه ۲۰۱۳ منتشر شد، ذخایر نفتی ونزوئلا ۲٩٧،٣٤٦،٠٠٠،٠٠٠ بشکه است که بیش از ۲۱ درصد ذخایر نفتی دنیاست. این اعداد ونزوئلا را در جایگاه کشور نخست دارای ذخایر نفتی دنیا قرار داده است. این یک لقمه بسیار بزرگ و تأثیرگذار برای آمریکاست. حالا تصورکنید مادورو در ونزوئلا سقوط کند و دولت آمریکاییها بر سر کار بیاید. فقط و فقط یکی از اقدامات دولت آمریکا در بازی با ذخایر نفتی این کشور، پروژه نابودی عملیات فروش نفت ایران خواهد بود. با سرازیر شدن ذخایر بزرگ نفت ونزوئلا، خریداران نفت ایران هم جایگزین پیدا میکنند و این جایگزین نیز کشوری با بزرگترین ذخایر نفتی دنیاست. در این شرایط قیمت نفت نیز نهتنها افزایش نمییابد، بلکه فرآیند نزولی را نیز طی میکند. این یک آرزوی بزرگ برای آمریکاییها بوده و هست.
دم تکان نده!
آرزوهای عجیب و غریب ترامپ تاکنون در ونزوئلا به واقعیت تبدیل نشده اما توانسته در ایران ماهیت جریانی که نان دفاع از برجام و تعریف و تمجید از اوباما و هیلاری کلینتون و جان کری را میخورد بخوبی برای مردم نمایش دهد. دولت ایران از همان ابتدا رویکرد خود به این کودتای آمریکایی را نشان داد. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه حمایت جمهوری اسلامی ایران از دولت ونزوئلا را اعلام کرد. در گفتوگوی ظریف با همتای ترکیهای خود، ۲ طرف درباره راههای مقابله بینالمللی با توطئههای آمریکا علیه دولتهای مستقل بویژه ونزوئلا تبادل نظر کردند. از طرف دیگر بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه نیز روز پنجشنبه گذشته با توجه به حوادث سیاسی داخلی اخیر ونزوئلا و دخالتهای علنی و نامشروع آمریکا در امور آن کشور اظهار داشت: جمهوری اسلامی ایران در مقابل هر گونه دخالت خارجی در امور داخلی ونزوئلا یا هر اقدام نامشروع و غیرقانونی همچون تلاش برای کودتا و اقدامات ضد مردمی، از دولت و ملت این کشور حمایت میکند. وی افزود: ما امیدواریم هر گونه اختلاف و مشکل سیاسی در ونزوئلا توسط مردم و دولت این کشور با به کارگیری راهکارهای قانونی و مسالمتآمیز هر چه سریعتر حل و فصل شود.
با این حال روزنامهای که توسط مشاور رسانهای رئیسجمهور سردبیری و منتشر میشود، با عکس و تیتر بزرگ به استقبال از کودتای آمریکایی رفته، آن را انقلاب مردمی خواند و بر خلاف سیاستهای جمهوری اسلامی عنوان کرد هم اینک دیگر ونزوئلا ۲ رئیسجمهور دارد! این تنها روزنامه سازندگی نبود که با تیتر درشت و عکس سیاه از مادورو، رسماً از کودتاگران در ونزوئلا حمایت کرد، روزنامه قانون و چند سایت خبری اصلاحطلب و حامی دولت نیز چنین رویهای در پیش گرفتند. تحلیلگران این روزنامهها در فضای مجازی نمیتوانستند خوشحالی خود را از درگیر شدن ونزوئلا در جنگ داخلی احتمالی پنهان کنند. دقیقاً همان هدفی که ترامپ از کودتا در ونزوئلا داشت، در فضای روانیای که این افراد در طول ۲ روز گذشته به وجود آوردهاند، مشاهده میشود. آنها در حالی سعی داشتند عقدههای قدیمی خود از فتنه ۸۸ را با مقایسه این کودتا با اعتراضات این فتنه نمایش دهند که اصولاً در آن مقطع، کاندیدای شکستخورده مدعی ریاستجمهوری بود و در این ماجرا، نامزدهای شکستخورده حرفی ندارند و رئیس مجلس به یکباره ادعای ریاستجمهوری کرده و با موافقت کشورهای غربی نیز روبهرو شده است!
این رسانهها و افراد نزدیک به دولت در این ماجرا نهتنها منافع ملی را در نظر نگرفتند- که اصولاً هیچ وقت در نظر نمیگیرند- بلکه بر خلاف دفعات پیش حتی منافع گروهی و منافع دولت مورد حمایت خود را نیز در نظر نگرفتند. آنها از کودتایی حمایت کرده و میکنند که در صورت پیروزی، یکی از پیامدهای آن به صفر رسیدن یا کاهش شدید فروش نفت ایران و در نتیجه شکست دولت روحانی و نیمهتمام ماندن آن و فشار بیسابقه اقتصادی به مردم ایران است اما این جریان بدون توجه به این پیامدهای روشن، از کودتای مورد حمایت آمریکا حمایت میکند. به نظر میرسد منافع این افراد اصولاً در دایره منافع درون جغرافیای ایران نیز نمیگنجد! اگر این روزها دولت به دنبال فشار بر اروپاییها و درخواستهای مکرر از آنها برای به راه انداختن سیستم مالی SPV در جهت خرید نفت است تا بلکه بتواند در سال جاری بودجه خود را با فروش روزانه بین یک میلیون تا یک میلیون و ۲۰۰ بشکه نفت در روز تأمین کند، آنها به دنبال کاهش قیمت نفت و رساندن میزان فروش نفت ایران به صفر هستند تا مثل همیشه بیتوجه به اینکه چه کسی در کاخ سفید، بر آمریکا حکمرانی میکند، تنها دُمی برای مستأجر اتاق بیضی تکان دهند! بال زدن پروانه کودتا در غرب به ظاهر هر تأثیری روی شرق داشته است، در نهایت باعث ایجاد توهم و سرگیجه برای آمریکادوستان وطنی شده است!
منبع: روزنامه وطن امروز